هاشم اورعی: اصلاحات اقتصادی ضروریست، مسیر فعلی دولت بسیار پُرریسک است | دولتها شجاعت حذف ردیف بودجههای زائد را نداشتند
به گزارش اقتصادنیوز، 180 اقتصاددان و کنشگر اقتصادی و اجتماعی با صدور نامهای سرگشاده خطاب به مسعود پزشکیان خواستار عدالت و شفافیت در نظام بودجهریزی کشور و اصلاح هزینههای بودجه همزمان با اصلاحات اقتصادی شدند.
اقتصادنیوز: علینقی مشایخی اقتصاددان میگوید: در این مدت اخیر، هزینههای برخی سازمانها و نهادها رشد بسیار زیادی داشته و معلوم نیست دستاوردشان چه بوده است؛ هیچ شاخصی نیست که نشان دهد این هزینهها چه نتیجهای داده است.
در این باره، هاشم اورعی، اقتصاددان و یکی از امضاکنندگان این بیانیه در گفتگو با اقتصادنیوز میگوید:« اگر دولت با تورم ۵۰درصدی فقط یک اقدام حداقلی مثل «نرخ سوم بنزین» انجام دهد که فقط پولی بیشتری بگیرد و خرج هزینههای جاری کند، هیچ نتیجهای نمیدهد و ما همین مسیر بنبست را ادامه خواهیم داد.»
وی حذف بودجه های زائد و شفاف شدن بودجه را نیازمند شجاعت دولت ها دانسته و تاکید می کند؛« اگر کسی میخواهد آینده کشور را بسازد، باید این تصمیمات سخت را بگیرد.»
گفتگوی اقتصادنیوز را با هاشم اورعی میخوانید.
*****
*آقای اورعی! بیانیه اخیر اقتصاددانان و کنشگران اجتماعی که شما از امضاکنندگان آن هستید ضمن اینکه اصلاحات اقتصادی و مشخصا اصلاح قیمت حامل های انرژی را مورد تاکید قرار داده است، الزاماتی را نیز در کنار آن مطرح کرده است، چه ضرورت ها و نگرانی هایی باعث صدور این بیانیه و امضای آن از جانب جنابعالی شد؟
از نظر من مهمترین دلیل این است که روش فعلی جوابگو نیست؛ یعنی پایدار نیست. هر روزی که اصلاحات در حوزه انرژی را به تأخیر بیندازیم، کار دشوارتر میشود. کمااینکه این اتفاق افتاده و این مسیر ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی چه؟ یعنی اینکه همین حالا، طبق گفته مرکز پژوهشهای مجلس، برای همین امسال ۵۵۵ همت کسری بودجه داریم که هنوز محل تأمینش هم مشخص نیست. به عبارت دیگر، دولت تا آخر سال چک بیمحل داده است!
خب اگر دولت اقدامی در زمینه حاملهای انرژی نکند، یعنی ادامه مسیر قبلی؛ یعنی افزایش استقراض و خلق نقدینگی. نتیجهاش را هم میبینیم: آخرین آمار، آخر آبان نشان میدهد تورم نقطهبهنقطه نسبت به آبان سال گذشته ۴۹/۴ درصد بوده؛ یعنی تورم افزایشی است. اگر دولت اصلاحات لازم را انجام ندهد، باید منتظر تورمهای بالای ۵۰ درصد باشیم و نگران حرکت به سمت ابَرتورم.
یادمان باشد براساس تجربه تاریخ اقتصادی، ابرتورم بهتدریج و مرحلهبهمرحله جلو نمیآید؛ یکباره از کنترل خارج میشود و کشور را به سمت فروپاشی اقتصادی میبرد. بنابراین سناریویی که دولت فعلاً در پیش گرفته بسیار پُرریسک است. انگیزه من برای امضای این بیانیه همین بوده که بگویم اصلاحات باید انجام شود.
شما نمیتوانید هر روز درباره افزایش قیمت صحبت کنید
*راهکارهای پیشنهادی شما چیست؟
دولت باید به سمت واقعی کردن قیمت حاملهای انرژی برود. نه فقط گاز و برق یا بنزین و گازوئیل؛ بلکه کل سیستم انرژی باید به سمت بازار حرکت کند. ما الآن در هیچکدام از حاملهای انرژی چیزی به نام « بازار» نداریم؛ قیمتها صرفا دستوری است و نتایجش را هم میبینیم.
دولت کاری را از حدود دو ماه پیش شروع کرد؛ بنزین را سهنرخی کرد. من گفتم این اقدام دولت –به قول انگلیسیها– «خیلی کم، خیلی دیر» بود، اما از هیچچیز بهتر بود. با کمال تأسف دیدیم که قرار بود از پانزدهم ماه اجرا شود اما دولت عقبنشینی کرد. و من هنوز دلیلش را نمیدانم. اما بزرگترین اشتباه همین عقبنشینی بود، چون کوپنش را مصرف کرد. شما نمیتوانید هر روز درباره افزایش قیمت صحبت کنید، هزینهاش را بدهید، اما لحظه اجرا عقب بکشید. نتیجه این میشود که دفعه بعد هیچکس حرف دولت را باور نمیکند. بنابراین این اقدام قطعاً اشتباه بود، حتی صرف نظر از اینکه اقدام هم اقدامی حداقلی بود.
دولت باید همزمان جلوی خودروسازان را هم بگیرد
من معتقدم دولت نباید یکشبه عمل کند، بلکه باید طی یک برنامه چهار تا پنجساله قیمت انرژی را اصلاح کند و اجازه بدهد بازار شکل بگیرد. چون اگر این کار را نکند –که سالهاست نکرده– زیر این بار خفه میشود. اما این کار الزاماتی دارد: نمیتوانیم از «بازار» حرف بزنیم و همزمان همه چیز را دست دولت نگه داریم؛ کاری که تا الان انجام شده است. به نظر من دو اقدام ضروری است: اول، دولتزدایی. یعنی اگر دولت میخواهد وارد این مسیر شود، باید اصرار بر دخالت و دلالی انرژی را کنار بگذارد و اجازه دهد بخش خصوصی واقعی کمکم وارد شود.
دوم، شفافیت. یکی از اشکالات طرح بنزین –که تازه اجرا هم نشد– این بود که هیچ پشتوانه علمی برای آن ارائه نشد. من دوست داشتم یک مدل اقتصاد رفتاری که موجود است و میتوان از آن استفاده کرد را میداشتند و میگفتند که با اجرای این طرح، تا پایان سال چقدر درآمد ایجاد میشود و قرار است این پول کجا هزینه شود؟ اگر دولت میخواهد مردم همراهی کنند، باید بگوید: «اینقدر درآمد بیشتر بهدست میآوریم و دقیقاً اینقدرش را صرف توسعه ناوگان اتوبوسهای برقی، یا حملونقل شهری، یا زیرساختها میکنیم.» مثل همه جای دنیا که حسابوکتاب روشن دارند. این بیانیه ۱۸۰ نفر هم همین را میگوید: شفافیت.
دولت باید همزمان جلوی خودروسازان را هم بگیرد و نگذارد از انحصار کامل سوءاستفاده کنند. همه اینها باید به صورت یک «پکیج» دیده شود تا جواب بدهد و مردم همراهی کنند. بنابراین اگر دو چیز وجود داشته باشد –۱. دولتزدایی و ۲. شفافیت با مردم– طرحها در بلندمدت جواب میدهد.
اما اگر دولت با تورم ۵۰درصدی فقط یک اقدام حداقلی مثل «نرخ سوم» انجام دهد که فقط پولی بیشتری بگیرد و خرج هزینههای جاری کند، هیچ نتیجهای نمیدهد و ما همین مسیر بنبست را ادامه خواهیم داد.
مشکل این است که دولت یکدست نیست و شجاعت کافی ندارد
* حذف ردیفهای بودجه زائد و حذف ردیف بودجه برخی موسسات در سالهای گذشته همیشه مورد بحث بوده اما در دولتهای مختلف این مورد در حد حرف باقی مانده. یک علت در قدرت سیاسی پشت برخی از این بودجهها است که حذف آنها برای دولت ها هزینه سیاسی سنگینی داشته است. چرا دولتها شجاعت حذف این ردیفها را ندارند؟
با کمال تاسف، نهتنها دولت چهاردهم، بلکه بسیاری از دولتهای قبلی هم این شجاعت را نداشتند. اما واقعیت این است که دولت چهاردهم حتی ضعیفتر از گذشته عمل کرده و ما تا حالا این شجاعت را ندیدهایم. آقای رئیسجمهور اخیرا گفت دو درصد افزایش بودجه داریم… اما من اصلاً نفهمیدم این «دو درصد» یعنی چه، و قطعاً هیچکس هم قبول نمیکند. اگر منظورش این باشد که همه هزینهها فقط دو درصد افزایش یابد، عالی است؛ اما تقریباً ناممکن است.
به نظر من مشکل این است که دولت یکدست نیست و شجاعت کافی ندارد. موضوعی است که باید از خودشان پرسید. اینکه چطور آقای رئیسجمهور و معاون اول بودجهای را ارائه میدهند که میدانند اینقدر کسری بودجه دارد.
اگر من باشم، یک قلک میگذارم جلوی روی میزِ هیئت دولت و به سازمان برنامه میگویم: نگاه کنید، طبق برنامه فعلی، ۱۰۰ سال دیگر ۱۰۰ تومان دارید! حالا من نمیگویم یکساله؛ اما ظرف سه سال باید کسری بودجه را جبران کنید. یعنی چه؟ یعنی فقط به اندازهای که پول درمیآورید خرج کنید.
خب این کار تبعات دارد؛ یعنی باید شروع کنید به بریدن این مواجب و هزینههای زائد. دقیقاً مثل زمانی که مورگان شوستر به ایران آمد و شروع کرد به اصلاح و حذف ردیفهای بودجه. کار بسیار دشواری است و شجاعت میخواهد؛ اما لازم است. اگر کسی میخواهد آینده کشور را بسازد، باید این تصمیمات سخت را بگیرد.
من در دهه ۸۰ میلادی در انگلستان دانشجو بودم و شرایط دقیقاً همینطور بود. دولت کارگر، مثل ایران، بودجههای بسیار سنگین میبست تا مردم را راضی نگه دارد، اما جواب نداد. بعد خانم تاچر آمد و با درایت و شجاعت همه این اصلاحات سخت را انجام داد و نتیجه هم داد. اما من هیچگونه چنین شجاعتی را متأسفانه در دولت فعلی نمیبینم.
ارسال نظر