ایران و آمریکا در بنبست | قهرمانپور: چین به راحتی تن به میانجیگری بین تهران - واشنگتن نمیدهد | ایران به عربستان اعتماد ندارد
به گزارش اقتصادنیوز، مذاکرات ایران و آمریکا طی سالهای اخیر بیشتر بهصورت غیرمستقیم و با واسطه انجام شده است. عمان یکی از مهمترین کشورهایی بوده که همواره نقش میانجی را میان تهران و واشنگتن ایفا کرده و تلاش کرده تنشها را کاهش دهد. این کشور به دلیل روابط متوازن با هر دو طرف، بارها زمینه تبادل پیامها، گفتوگوهای محرمانه و حتی توافقهای محدود را فراهم کرده است.
اقتصادنیوز: حسن بهشتی پور در خصوص ادعای ترامپ درباره احتمال توافق با ایران گفت: متأسفانه با رئیسجمهوری در آمریکا طرف هستیم که یک تبلیغاتچی حرفهای است. یعنی حرفش با عملش کاملاً متفاوت است. «دیپلماسی اعلامی» ترامپ با «دیپلماسی عملی» او زمین تا آسمان متفاوت است.
در ادامه همین روند، تلاشها برای ازسرگیری گفتوگوها با میانجیگری کشورهای دیگر نیز مطرح است. اخیراً نام عربستان سعودی نیز بهعنوان میانجی احتمالی مطرح شده؛ ادعایی که تا حدودی از سوی ایران رد شده است.
در همین خصوص اقتصادنیوز با رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بین المللی گفتوگو کرده است. این تحلیلگر مسائل دیپلماسی معتقد است میانجیگری برای کشورها منافع دارد و قدرت و اعتبارشان را افزایش میدهد.
او در ادامه با اشاره به ادعاها درباره میانجیگری عربستان بین ایران و آمریکا تاکید می کند: ایران به اندازهای که به عمان اعتماد دارد، به عربستان اعتماد ندارد. اعتماد چیزی نیست که یک شبه به دست بیاید.ایران و عربستان همیشه در خلیج فارس رقیب بودهاند.
مشروح گفتگوی اقتصادنیوز با رحمن قهرمانپو ر را در ادامه بخوانید؛
**********
* آقای قهرمانپور! این روزها گمانه ها و تحلیل هایی درباره میانجی گران جدید بین ایران و آمریکا از یک سو و ایران و آژانس از سوی دیگر مطرح می شود، اساسا میانجیگری در روابط بین الملل و سیاست خارجی چه جایگاهی دارد و آیا نمونه های موفقی در دنیا هست که بتوان به آن اشاره کرد و چالش بزرگی را حل کرده باشد؟
مسئله میانجیگری همیشه به شکلهای مختلف وجود داشته است. نمونه موفق آن میانجیگری بریتانیا بین آمریکا و شوروی در پایان جنگ سرد بود که مستندهای زیادی درباره آن ساخته شده است. کشورهایی که عموماً در منازعات بینالمللی بیطرف هستند، مثل سوئیس، مغولستان، اتریش و کشورهایی که رسماً اعلام بیطرفی کردهاند معمولاً یکی از کارهایی که دوست دارند انجام دهند میانجیگری است.
در داستان ونزوئلا دیدیم که نروژ، برزیل و برخی کشورها بین مادورو و اپوزیسیون میانجیگری کردند بنابراین میانجیگری همیشه وجود داشته است.
عمان میانجی مورد اعتماد ایران است اما نفوذ و اعتبار لازم در آمریکا را ندارد
اما شرط موفقیت میانجیگری همیشه ساده نیست. میانجی باید بتواند اعتماد دو طرف را جلب کند و از طرف دیگر باید بین هر دو طرفی که میانجیگری میکند اعتبار و قدرت و نفوذ لازم را داشته باشد.
شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که میانجیگری عمان در برخی پروندهها جواب نداد، این بود که هرچند عمان جزء معدود کشورهای مورد اعتماد ایران بود و از زمان جنگ ظفار رابطه خوب و نزدیکی بین ایران و عمان برقرار بوده است، وزن، اعتبار و نفوذ لازم را در واشنگتن نداشت.
یعنی نفوذ مسقط در واشنگتن در مقایسه با امارات و حتی قطر کم بود. به همین علت زمانی که مذاکرات به بنبست رسید، عمان نتوانست کاری انجام دهد و تعادل را حفظ کند. بنابراین، موفقیت میانجیگری در سیاست بینالملل منوط به وجود شرایطی است که مهمترین آنها، اول مورد اعتماد بودن برای دو طرف است و دوم اینکه کشور میانجی باید در پایتخت هر دو کشور نفوذ و اعتبار و کادر دیپلماتیک و انعطافپذیری لازم را داشته باشد. اینکه میانجی فقط مورد اعتماد باشد کافی نیست.
* این میانجی گری برای کشورهای میانجی چه سود و مزایایی دارد؟
مهمترین سود میانجیگری افزایش اعتبار در نظام بینالملل است. کشورهایی که در نظام بینالملل قدرت متوسط دارند، مثل کانادا، نروژ، بلژیک، ترکیه و برزیل یکی از کارهایی که انجام میدهند میانجیگری در موضوعات و مناقشههای مختلف است تا بهتدریج وزن خود را در نظام بینالملل بالا ببرند.
یکی از ابزارهای افزایش قدرت کشورها، میانجی گری است
مثلاً اگر یادتان باشد در دوره آقای احمدینژاد، برزیل و ترکیه در موضوع انتقال سوخت ایران میانجیگری کردند که دستاورد مهمی برای آنها بود؛ چون نشان دادند که از قابلیتی در نظام بین الملل برخوردارند که قدرتهای پایینتر آن را ندارند. مثال دیگر میانجیگری قطر بین حماس و آمریکاست که اعتبار زیادی برای قطر ایجاد کرد.
بنابراین میانجیگری قدرت و اعتبار کشورها را افزایش میدهد. اگر قدرت را یک صندوقچه یا مجموعهای از ابزارها بدانیم، یکی از ابزارهای افزایش قدرت کشورها، این است که بتوانند میانجی خوبی باشند. همانطور که اشاره کردم، در جنگ سرد، اعتبار بریتانیا در میانجیگری بین آمریکا و شوروی قابل توجه است. بنابراین کشورهایی که میانجیگری میکنند قدرت و اعتبار خود را افزایش میدهند.
ایران چندان به عربستان اعتماد ندارد زیرا...
* اشاره کردید عمان آن قدرت کافی را از سمت آمریکا برای میانجیگری بین تهران و واشنگتن نداشت. اخیرا گفته میشد شاید عربستان بخواهد میانجی ایران و آمریکا باشد. بن سلمان هم در دیدار با ترامپ گفت که هر تلاشی بتواند برای بهبود روابط دو کشور انجام می دهد. آیا عربستان می تواند میانجی خوبی باشد؟ به نظر می رسد در ایران چندان میلی به میانجی گری عربستان دیده نمی شود.
مهمترین دلیلش این است که ایران به اندازهای که به عمان اعتماد دارد، به عربستان اعتماد ندارد. اعتماد چیزی نیست که یک شبه به دست بیاد. ایران و عربستان همیشه در خلیج فارس رقیب بودهاند. از نظر مذهبی گرایشهای متفاوت داشتهاند و همواره نوعی بیاعتمادی وجود داشته است. ضمن اینکه روابط ایران و عربستان نهادینه شده نیست. روابط نهادینه خیلی مهم است. مثلاً در منطقه خاورمیانه شاید نهادینهشدهترین روابط، روابط ایران و ترکیه باشد. مجموعهای از نهادها شکل گرفته که رابطه دو کشور را به هم چفتوبست میدهد؛ اتحادیهها، دانشگاهها، روابط مردم با مردم، نهادهای فرهنگی و… . اما روابط ایران با عربستان نهادینه نیست. عربستان جزء یک سفارت و چند کارخانه چه چیز خاصی در ایران دارد؟
حتی روابط ایران با عمان هم خیلی نهادینه نیست؛ با این حال، بهتر از روابط تهران و ریاض است. بنابراین از ابتدا واضح بود که عربستان نه میتواند میانجیگری کند و نه ایران چنین چیزی را میخواهد.
ضمن اینکه کادر دیپلماتیک عربستان نیز اگر مقایسه کنید، به مراتب ضعیفتر از مصر است. شما در سازمانهای بینالمللی افراد برجستهای از عربستان نمی بینید، در حالی که یکی از معیارهای میانجیگری داشتن کادر دیپلماتیک قوی، حرفهای، مستقل و کارآمد است.
چین تمایل دارد بین ایران و آمریکا میانجی باشد؟
* ما تجربه میانجیگری موفق چین بین ایران و عربستان را داشتیم. آیا چین میتواند یا تمایلی دارد که بین ایران و آمریکا میانجیگری کند؟
چین توانایی میانجیگری را دارد، اما ابهام در این است که نمیدانیم آیا چین میخواهد چنین کاری انجام بدهد یا خیر. دوم اینکه از طرف ایران هم نمیدانیم آیا ایران چنین میانجی گری را میخواهد یا نه.
قدرت چین متفاوت از عربستان، ترکیه، عمان و برزیل است؛ چین یک قدرت جهانی است و دارد هم وزن آمریکا می شود. بنابراین، پذیرش میانجیگری چین الزاماتی دارد. به زبان ساده اگر ایران میانجیگری چین را بپذیرد، به این سادگی نمیتواند درخواستهای چین را رد کند، چون ممکن است روابط دو کشور آسیب ببیند.
از طرف دیگر چین به همین راحتی میانجیگری نمیکند. چین اگر قرار باشد اعتبار خود را خرج کند، فقط در موضوعی خرج میکند که بداند موفق خواهد شد. اگر چین میانجیگری کند و موفق نشود، آمریکاییها در عرصه بینالمللی به این کشور انتقاد میکنند و خواهند گفت توانایی نداشتند. چین اصولاً در میانجیگری محتاط است. برای مثال ، بین کامبوج و تایلند یا در میانمار میانجیگری نمیکند، چون جزو اولویتهایش نیست.
اروپا یک طرف دعواست و نمی تواند میانجی باشد
* اخیرا در ارتباط با سفر آقای عراقچی به فرانسه هم تعبیر شده بود که ممکن است اروپایی ها بخواهند نقش میانجی را ایفا کنند. آیا اروپایی ها اساسا به این مسئله ورود میکنند؟
فرانسه نمی تواند میانجی باشد و اصلا به دنبال آن هم نیست. اروپا خودش یکی از طرفهای دعواست و نمیتواند میانجی باشد. فرانسه براساس سنت شارل دوگل، برای خود نوعی استقلال از آمریکا قائل است. فرانسویها همیشه به طعنه میگویند لندن و برلین گوشبهزنگ هستند که ببینند در واشنگتن چه اتفاقی رخ میدهد. پاریس معمولاً سعی میکند موضع متفاوتی از بریتانیا و آلمان اتخاذ کند.
در زمان آقای خاتمی هم ژاک شیراک مرتب پیام میداد و با مقامات آلمانی دیدار میکرد، این ناشی از خطی مشی استقلالطلبانه فرانسه است. الان هم با توجه به وضعیت روابط آمریکا و اروپا، فرانسه میخواهد این استقلال را برجسته کند. اما این به آن معنا نیست که فرانسه بخواهد میانجیگری کند.
اروپا خودش یک طرف دعواست. اروپا با کمک آمریکا قطعنامه صادر کرده و مکانیزم ماشه را برگرداند. آنها میخواستند به ایران بگویند اگر شرایط آمریکا را بپذیرید، حاضریم کار را تسریع کنیم. بنابراین نقش فرانسه فقط در حد ارسال پیام و مسائل دوجانبه مثل موضوع زندانیهاست، نه میانجیگری واقعی.
آنچه آمریکا دنبال میکند «دیپلماسی اجبار» است
* باتوجه به میانجی گری های بی نتیجه ای که تاکنون انجام شده، پیشبینی شما از آینده روابط ایران و آمریکا چیست؟
شرایط فعلا بنبست است. اگر بخواهم به لحاظ تجربه بینالمللی بگویم، آنچه آمریکا دنبال میکند «دیپلماسی اجبار» است. در این ادبیات، قدرتی که اعمال اجبار میکند (یعنی آمریکا) اگر امتیاز بدهد، بنبست راحتتر شکسته میشود. چون طرف قوی معامله است.
آقای عراقچی در گفتگو با خبرگزاری کیودو ژاپن به همین مسئله اشاره کرد و به آمریکاییها گفت بیایید روی کاغذ غنیسازی را به رسمیت بشناسید تا ما حداقل بتوانیم در داخل بگوییم تاسیسات ما بمباران شد و این همه هزینه دادیم، اما حالا توافق کردهایم که غنیسازی داشته باشیم. اما ترامپ در مقابل میگوید من توافقی بهتر از اوباما میخواهم. این حرفش برای قبل از ۲۳ خرداد بود. الان که رسما می گوید ایران ضعیف شده، اصلاً نباید امتیاز بیشتری بخواهد.
بنابراین این وضعیت زمانی از بنبست خارج میشود که آمریکا امتیاز دهد. مسئله ایران این است که نظام سیاسی آنقدر توانمند و منسجم نیست که بتواند توافقی را که ترامپ میخواهد در داخل تولید کند و از آن دفاع کند، چون بلافاصله تعبیر به تسلیم خواهد شد و این موضوع، کار سیاستگذار را سخت میکند. در حالی که سیاستگذار در موقعیت قدرتمندتر راحتتر میتواند چرخش انجام دهد. البته دست آمریکا هم کاملاً باز نیست. باید به طرفدارانش بگوید توافق بهتری از اوباما انجام داده است؛ باید بگوید ایران سر تعظیم فرود آورده و تهدید محسوب نمیشود. لذا خروج از وضعیت فعلی به دلیل پیامدهای حمله به تاسیسات هستهای ایران سخت شده است.
مذاکرات ایران و آژانس به آمریکا گره نخورده است
* برخی معتقد هستند مسئله ایران و آژانس به مذاکرات ایران و آمریکا گره خورده است. به عبارتی میگویند تا با آمریکا مذاکره نکنیم، مشکل ما با آژانس حل نخواهد شد. در مقابل تا گروسی گزارش مثبتی از تاسیسات هستهای ایران ندهد، آمریکا پای مذاکره نمیآید. نظر شما چیست؟
مسئله مذاکره ایران و آمریکا و آژانس، مسئله مرغ و تخم مرغ نیست. طبیعی است که آژانس بیشتر تحت تأثیر فشارهای آمریکا و اروپا باشد چون عمده بودجه آن را آمریکا میدهد. بنابراین اگر بخواهیم بگوییم آژانس طرف چه کسی را میگیرد، واضح است که طرف آمریکا و اروپا را میگیرد. اما اینکه بگوییم مذاکرات با آمریکا به آژانس گره خورده، این درست نیست. ما اگر بخواهیم مذاکرات را شروع کنیم، میتوانیم شروع کنیم.
سیاست ایران در قبال آژانس این نبوده که آژانس سیاست آمریکا و اروپا را ادامه میدهد؛ ایران حتی در زمان تنش با غرب هم سطحی از همکاری را حفظ کرده و الان هم همین کار را انجام میدهد.
* در مورد آژانس امکان دارد مجبور به دادن یک سری امتیازات شویم؟
این مسئله پیچیده است، چون آژانس میگوید ایران بر اساس پیمان NPT موظف به همکاری هستید و آنچه به آژانس میدهید امتیاز نیست، وظیفه است. این اختلاف تفسیر عمیقی بین ایران و آژانس است.
آقای گروسی میگوید ایران بر اساس NPT و توافق جامع پادمانی موظف است بازرسان را به هر کجا که آژانس بخواهد راه بدهد. اما ایران این موضوع را یک امتیاز میبیند. بنابراین، اختلاف نظر عمیقی، بهویژه در بخش حقوقی، وجود دارد. در این قسمت در سطح بینالمللی نیز تفسیر آژانس بیشتر پذیرفته شده است. بسیاری از کشورها میگویند چون ایران NPT را پذیرفته، باید به تعهدات عمل کند.
ارسال نظر