چرا جوان ایرانی با وجود 2 شغل، درحال فقیرتر شدن است؟ | کار میکنیم که زنده بمانیم | «نسل معلق» شغل دارد اما امید نه!
به گزارش اقتصادنیوز، بحران اقتصادی ۱۴۰۴ نسل جدید را به نسلی معلق تبدیل کرده؛ نسلی که بین کار، فقر و بیآیندگی دستوپا میزند.
آمارها میگویند جوانان شاغل شدهاند، اما زندگیشان هر روز کوچکتر، فرسودهتر و بیامیدتر میشود و ما شاهد نسلی هستیم که زیر سقف کار و شاغل بودن لَنگ میزند.
اقتصادنیوز: نسلی که صبحها سر کار میرود و شبها با سفرهای کوچکتر برمیگردد، حالا به «شاغلِ فقیر» تبدیل شده است.ایمانی جاجرمی هشدار میدهد این مسیر، اگر اصلاح نشود، میتواند کشور را به سمت «قحطی » ببرد؛ قحطیای که نه نبود کالا، بلکه نبود توان خرید است.
جوانان ۲۰ تا ۳۰ ساله: پیک موتوری، راننده پلتفرم، کارگر انبار، کارمند فروشگاه اینترنتی، تولیدکننده محتوا، اپراتور مرکز تماس، کارگر ساده یا فنی در کارگاههای کوچک، همه به ظاهر شغلهایی دارند و گاهی دو یا سه شیفت کار میکنند، اما زندگیشان نه آرام است، نه با ثبات، نه با امید.
فقر شهری؛ واقعیتی که شاغل بودن آن را پنهان نمیکند
آخرین دادههای رسمی منتشرشده از مرکز آمار ایران نشان میدهد که در بهار ۱۴۰۴ بیکاری جمعیت ۱۵ ساله به بالا ۷.۳٪ بوده است. این عدد، در نگاه اول خوب به نظر می اید اما وقتی به گروه جوانان نگاه کنیم، وضعیت روی مرز هشدار است. در همان فصل، نرخ بیکاری برای گروه ۱۵–۲۴ ساله ۱۹.۷٪ بوده است؛ یعنی تقریباً 1 جوان از هر 5 جوان فعالِ جویای کار، بیکار است. برای گروه ۱۸–۳۵ سال این بیکاری ۱۴.۵٪ گزارش شده است.
با نگاهی آماری میبینیم در تابستان ۱۴۰۴ نیز این روند ادامه دارد: نرخ کلی بیکاری ۷.۴٪ اعلام شده است. اما نرخ بیکاری جوانان ۱۵–۲۴ ساله در همین فصل حدود ۱۹٪ و برای گروه ۱۸–۳۵ سال ۱۴.۴٪ بوده است.
این شکاف بزرگ بین «نرخ بیکاری کل» و «نرخ بیکاری جوانان» نشان میدهد که جوانان در بازار کار بیش از هر گروه دیگری در معرض شکست هستند، عددی که باید هدف اصلی سیاستگذاران اقتصادی باشد، نه نرخ کلی.
۸۹ درصد خانوارهای فقیر در ایران شاغلاند، نه بیکار
اما شاید صریحترین تصویر از بحران جوانان در دادههای مربوط به خط فقر ثبت شده باشد. بر اساس گزارش رسمی مرکز پژوهشهای مجلس، خط فقر مطلق برای یک فرد در سال ۱۴۰۲ حدود ۳.۸ میلیون تومان و برای یک خانواده سهنفره ۸.۳ میلیون تومان بوده؛ با لحاظ تورم سال ۱۴۰۳، این عدد برای یک خانواده سهنفره به حدود ۱۱.۲ میلیون تومان رسیده است. اینها البته میانگین ملیاند؛ اما تهران داستان دیگری دارد.
طبق برآوردهای رسمی اعلامشده توسط کارشناسان اقتصادی و منعکسشده بر مبنای دادههای مرکز پژوهشهای مجلس، خط فقر در تهران در سال ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳ حدود ۳۰ میلیون تومان بوده است. این رقم در برآوردهای ابتدای ۱۴۰۴ نیز تغییر شدیدی نکرده و تحلیلها نشان میدهند که برای تأمین حداقلهای زندگی یک خانواده کوچک در تهران، هزینهها به شکل سنگینی بالای ۳۰ میلیون تومان باقی مانده است.
اقتصادنیوز: یک جامعه شناس با توجه به تحریم هایی که با آن مواجهه هستیم میگوید: در این وضعیت هویت شغلی نسل Z از استقلال دیجیتال به ناتوانی آموختهشده رسانده شده؛ نسلی که میخواست با فریلنسری رها شود، حالا میان بیاعتمادی، بیثباتی و رؤیای مهاجرت سرگردان است.
در چنین وضعیتی، جوانی با درآمد ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان، اگر خوششانس باشد و درآمد را دریافت کند، نه توان پسانداز دارد، نه امکان تشکیل خانواده، نه توانایی اجارهی واحدی کوچک در مناطق معمولی تهران. تنها یک مثال کافی است: اجارهی یک واحد ۶۰ متری در مناطق مرکزی یا متوسط تهران در سال ۱۴۰۳ و ابتدای ۱۴۰۴ معمولاً بین ۱۵ تا ۲۵ میلیون تومان در ماه بوده است. یعنی حتی اگر یک جوان مجرد ۱۲ میلیون تومان درآمد داشته باشد، اجارهخانه بهتنهایی بیش از کل درآمد او خواهد بود. او شاغل است، اما زیر خط فقر شهری. این تناقض، یکی از مهمترین ویژگیهای اقتصاد ایران شده است؛ طبق تحلیلهای رسمی مرکز پژوهشهای مجلس، ۸۹ درصد خانوارهای فقیر در ایران شاغلاند، نه بیکار.
جوان امروز؛ کارگرِ فردایی نامعلوم است
اما حتی وقتی جوان کار پیدا میکند، وضعیت مطلوب نیست. در گزارش بهار ۱۴۰۴، مرکز آمار گزارش داد که ۶.۶٪ از شاغلان ۱۵ ساله و بالاتر، «اشتغال ناقص» دارند؛ یعنی کمتر از ۴۴ ساعت در هفته کار کردهاند ولی در جستجوی کار بیشتر بودهاند. در مقابل، ۴۰.۱٪ از شاغلان بیش از ۴۹ ساعت در هفته مشغول کار بودهاند.
این یعنی بازار کار برای جوانان یا بیثبات و ناکافی است، یا بیش از حد فرسایشی. بسیاری مجبورند چند کار همزمان انجام بدهند فقط برای تأمین هزینهٔ زندگی، نه برای ساختن آینده.
آمار تابستان ۱۴۰۴ مرکز آمار ایران نشان میدهد که نرخ مشارکت اقتصادی (یعنی نسبت کسانی که در بازار کار فعالاند) برای جمعیت ۱۵ ساله و بالاتر ۴۰.۸٪ بوده است. این یعنی بیش از نیمی از جمعیت بالقوه کار، عملاً ناکارآمد هستند، چه دانشجو، چه خانهدار، چه بیخیال کار.
کاهش نرخ مشارکت همواره بدان معنا نیست که همه دارند شغل میگیرند؛ گروهی نا امیدشدهاند؛ یا امید به اشتغال را از دست دادهاند. این وضعیت پنهان، ممکن است از عدد بیکاری هم خطرناکتر باشد.
اقتصادنیوز: اجاره در تهران از دستمزد جلو زده و زندگی تکنفره را به تمرین روزانه حسابوکتاب بدل کرده است؛ خرجِ ۳۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان در برابر درآمدِ ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان، تصویر غالب این روزهاست. میان همخانگیِ کمهزینه اما پُرهزینهی ذهنی و استقلالِ قابلاداره، جوانان راهی میجویند که هم سقفی داشته باشند و هم امیدی برای ادامه مسیر.
تحصیلات هم ضامن آیندهشان نشد چون...
با اینکه تحصیلات عالی در دهههای اخیر رشد چشمگیری داشته، اما بخش بزرگی از بیکاران جوان را دانشآموختگان تشکیل میدهند. طبق گزارش تابستان ۱۴۰۴مرکز آمار تقریباً ۴۰٪ از بیکاران کشور دارای تحصیلات دانشگاهیاند. معنایش این است که حتی مدرک دانشگاهی هم امنیت شغلی و درآمد منطقی برای جوان فراهم نمیکند.
شاغلان فقیر؛ آنقدر کار میکنند که زندگی کنند، اما نه آنطور که میخواهند
در شرایطی که بازار کار نامطمئن است، هزینهٔ زندگی سر به فلک کشیده است. اگرچه مرکز آمار نرخ بیکاری را تکرقمی گزارش میکند، اما این آمار نمیتواند نشان دهد که چند شاغل با حقوق ناچیز زیر خط فقر شهری زندگی میکنند. گزارشهای رسمی و تحلیلهای اقتصادی در سالهای ۱۴۰۳–۱۴۰۴ میگویند که بسیاری از جوانان حتی با دو شغل، توان تأمین مسکن، خوراک، درمان یا پسانداز ندارند.
یعقوب ۲۵ ساله میگوید: «دو شغل دارم؛ پیک شب و کمک فروش روز. آخر ماه وقتی کرایه موتور و بنزین و غذا رو میدم، میمونم با قرض و وام. زندگی یعنی همین نقشه برای زندهماندن.»
این نسل تصمیم گرفتند «آینده» را ببُرند
نتیجه این ترکیب از بیکاری جوانان، اشتغال نامطمئن، تحصیلات بیثمر و هزینههای نجومی است. جوانی که شاید سال ۱۴۰۴ مشغول کار باشد، چشمانداز روشنی برای ۱۴۰۵ ندارد. شغل دارد، اما زندگی ندارد؛ درآمد دارد، اما رفاه ندارد؛ تحصیلات دارد، اما آینده ندارد.
خیلیها تصمیم میگیرند «آینده» را ببُرند: ازدواج را به تأخیر میاندازند، فرزندآوری را عقب میاندازند، یا به فکر مهاجرت میافتند. چون دیگر نمیتوانند میان وعدههای بیپایان زندگی شهری و درآمدهای بیدوام دوام بیاورند.
وقتی نسل جوان، موتور نیروی کار و امید جمعی معلق باقی بماند، نه تنها اقتصاد نمیتواند رشد کند، بلکه پسرفت میکند. سرمایه انسانی از دست میرود، انگیزه کاهش پیدا میکند، مصرف داخلی پایین میآید، خلاقیت و نوآوری میخشکد.
اقتصادنیوز: بازار دستدوم فقط خرید و فروش نیست؛ صورتمسئلهی معیشت ایرانی هاست. زیر فشار قیمتها، انتخاب ساده شده: یا قسطِ بلند مدت وسایل نو، یا تعمیرِ کوتاهِ وسایل کهنه.
ناامیدی در نسل معلق؛ آماری که هنوز کسی آن را جدی نگرفته است
آمار ۱۴۰۴ نشان میدهد که بحران بیکاری و فقر جوانان نه کمرنگ است، نه موقتی؛ سیستماتیک و پایدار است. ما با نسلی مواجهیم که شاغل است، اما نمیتواند زندگی کند؛ تحصیلکرده است، اما بیکار است؛ دو یا سه شغل دارد، اما آرامش ندارد و در آستانه سقوط به زیر خط فقر است و البته برخی سقوط کرده اند.
این دیگر فقط مشکل فردی نیست،یک معضل ملی است. «نسل معلق» نابود نمیشود، اما فرسوده میشود. اگر امروز فکری نشود، فردا هزینهاش را همه خواهند پرداخت: اقتصاد، اجتماع، خانواده و حتی امید جمعی.
نسل معلق را نمیشود با عدد تکرقمی بیکاری، با آمار کلی اشتغال یا با وعده فرصت شغلی آرام کرد. تنها با سیاست واقعی، امنیت شغلی و افق معنادار زندگی میتوان آنها را به آینده برگرداند. اگر نه… این معلقبودن، دیر یا زود به سقوط منجر خواهد شد.
ارسال نظر